
در سلسله مقالات بررسی تاریخچه و تئوری مدیریت با مفهوم مدیریت آشنا شدیم و بعد به بررسی جنبه های علمی و هنری پرداختیم و حالا در ایستگاه این هستیم که آیا مدیریت اکتسابی هست یا ذاتی!
ژن ها بیشتر بیان میشن یا آموزش ها بیشتر اثر دارن؟!
در افسانه ها، باور ها و اعتقادات قدما وجود داره که فردی توسط قدرتی در بالای دست ما افراد رو برای رهبری آماده میکنه! مثلا در سریال ۱۰۰، یک ریز تراشه این قدرت رو به اون خداوندگار برای رهبری میداد یا اعتقاد وایکینگ ها به والا ها و خدایانی که ماموریت رو در تالار به افراد ابلاغ میکردند.
خب حالا ما باید ببینیم واقعا این مسئولیت به ما چگونه ابلاغ شده! برای رسیدن به جواب این چالش ذهنی، بریم سراغ یاور همیشه مومن، حضرت گوگل:
مدیریت و رهبری چیزیه که اکتسابیه اما داشتن زمینه و استعداد هم در مدیریت و رهبری نقش مهمی داره.
نویسنده مقاله ای این مهم اشاره میکنه که ميتوان گفت مديريت و رهبري صرفا ذاتي نيستند. اگر چه اعتقاد به ذاتي بودن ويژگيهاي مديريت از قطعيت افتاده است، معذالك هر كسي نميتواند بدون داشتن زمينهها، استعدادها و قابليتهايي به رهبري يا مديريت بپردازد. داشتن استعداد يادگيري، شناخت و تطبيق با محيط ميتواند عاملي براي كسب موفقيت در مديريت به حساب آيد.
و بعد به بررسی صفات مهم مدیران یا رهبران میپردازه؛ رهبری با مدیریت قرابت داره؟!
بنظر شما چه سهمی از یک مدیر اکتسابی است و چقدر آن ذاتی؟
در کل عده ای به جوهره و استعداد و نبوغ اشاره داشتند اما عده ی دیگری به آموزش و فراگیری اصول پایه و ارتقا استعداد با آموزش معتقد هستند؛ والله اعلم، بریم ببینیم چی در ادامه داریم!
یه متن شسته و رفته که اگر تابحال سایت های قبلی رو سر نزدید این متن میتونه یه جواب حدودا کاملی به شما بده! گل مطلبش چیه؟
مديران هر روز و هر ساعت با انسانهايي سر و كار دارند كه هر يك در حالات روحي و جسمي متفاوتي هستند، قواعد و قوانين كار هر روز عوض ميشوند، شرايط محيط تجاري روز به روز پيچيده تر ميشود و به همين سبب بايد جرات كرد و گفت كه مديريت بيشتر از آن كه علم باشد هنر است.
من که کیف کردم!
بعد این مطلب عالی اصلا دستم نمیره که بخوام چیز دیگه ای بنویسم اما چه کنم که ما مامور به وظیفه ایم! بریم ادامه ی کاوش
در ادامه با:
خاصیت ندانستن این است که انسان اغلب ندانستنش را نمی داند! پس اولین آورده آموختن، دانستن ندانستن است و این دانستن هرچه زودتر در حوزه مدیریت آغاز شود، به همان نسبت از خسران های احتمالی پیش گیری خواهد نمود و سودها را بیشتر و بیشتر خواهد ساخت.
صرفا این یه تیکه متن رو میذارم و بسنده میکنم. واقعا جز به جز به بررسی استعداد پرداخته بود و در نهایت با جمع بندی بالا مسیر رو علمی کرده بود.
در ادامه یکم عمیق تر شیم و بعد برگردیم! عمق زیاد موجب خفگی مون نشه؟!
بررسی ذاتی یا اکتسابی بودن مدیر پروژه
مدیر پروژه بودن به نظرم بعد از کار در معدن و لاک زدن با لاکی که دیر خشک میشه، سومین کار سخت دنیا هست! اینکه چجوری بتونی شروع کننده، هدایت کننده و تمام کننده یک پروژه باشی، قدرت زیادی میطلبه!
شما رو دعوت میکنم متن رو بخونید اما اگر حالش رو ندارید یک جمله ی بسیار پر معنی گذاشته که:
لری الیسون، موسس شرکت اوراکل گفته: “مشکلی نبوده که برای رسیدن به موفقیت لازم باشد و من پشت سر نگذاشته باشم”
پس آقا! یاالله و دنده بدید و حرکت کنید که کار سخت برای همه هست و نابرده رنج و گنج و نو پین و نو گین رخ نمیده!
تحقیقی صورت گرفته که مدیریت رو از نظر ژنتیکی بررسی کرده؛ یه نمودار رو تصور کنید که محور Y توان اجرایی و محور X میشه توان بالقوه؛ به همین ترتیب میتونید جایگاه فرد رو تو این نمودار پیدا کنید.
به گفته نویسنده در شرکت ها ارزش توانایی بالقوه بیش از توانایی اجرایی است و شرایط کاری برای افراد دارای توانایی بالقوه بهتر از سایر افراد است.
اگر تا بحال هیچ کدام از لینک ها و مقاله ها رو مشاهده نکردید؛ پیشنهاد میکنم قطعا این لینک رو با چشم برادری مشاهده کنید؛ من بیش از این توضیح نمیدم و صرفا به یک سوال میرسیم؛ به نظرشما مهارت یا ویژگی در رهبری، کدام یک جواب این مسئله است؟
در نهایت میتوان گفت اثر ژنتیک مانند کاتالیزور عمل کرده و سرعت تبدیل شدن از بالقوه به بالفعل شدن در مدیریت را افزاش میده؛ افسانه ای در مدیریت هست که ۴۰ درصد مدیریت ذاتی است و بقیه اکتسابی اما اگر این هم واقعی باشه، برای ما در جهان امروز که توانایی کسب هر توانایی را در هر سطحی داریم چالشی ایجاد نخواهد کرد؛ دغدغه ی ما الان چیز دیگری ست نه درصد بیان ژن های مدیریتی مون.